شعر از طاهره آباذری

ساخت وبلاگ

دیدمت لرزید دستم ، چادر اُفتاد از سرم
یک نفر پرسید:خوبی؟!گفتم:اکنون بهترم !

زیر لب با اخم گفتی:چادرت را جمع کن
خنده رو،آهسته تر گفتم:اطاعت سرورم

عاشق این غیرت و مردانگی هایت شدم
عشق پاکت مردِ با احساسِ من! شد باورم

عشقِ تو رنگین کمان پاشیده بر دنیایِ من
هم تو عشقِ اولم هستی،هم عشقِ آ خرم

هرچه در انکار کوشیدم نشد؛ناممکن است!
آخرش هم عشقِ من!فهمید گویا مادرم

کرده شاعر دختری مغرور را چشمت عزیز
تا نگاهم باز کردی،چادر افتاد از سرم!

 

 

#طاهره_آباذری

شعر کوتاه از شهریار...
ما را در سایت شعر کوتاه از شهریار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bbonbaste-ordibeheshte بازدید : 156 تاريخ : پنجشنبه 21 ارديبهشت 1396 ساعت: 6:59