من, عابر خیابان بی کسی ام
که از وحشتِ تنهایی خود
فریاد می زند...

درختها انقلاب کردند

مردی برای مذاکره آمد

که تبر داشت

کاش پیرتر بودم مثل ریشه ها 

یا خیلی جوان تر مثل شاخه 

اینجا که من ایستاده ام 

میانه است 

فقط تبر می خورم!

#مینو_نصرالهی

فرقِ من و تو فقط چند ساله !
من همین الآن می خواهمَت
امّا تو
بخاطرِ بادِ سَرَت
تردیدِ بیجای قلبت
وقت کُشیِ همیشگی ات
باید آدمهای از ما بهترانت اوّل له ات کنند
تا چند سالِ بعد قدرِ همین منِ ساده را بدانی
فراموشکارِ محبوبم!
نمی خواهی همین امشب فکری کنی؟
شاید راهِ چند ساله را یک شبه رفتی ...!

#فرید_صارمی

به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر!
به من بگو که برو در دهان شیر بمیر!
بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف!
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر؟

تو را به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه.

تو خنکیِ اونورِ بالشتی ، ‏چایِ بعدکار
‏سیگارِ نیمه شب ، تو اولین بارون پاییزی
‏بغل شدن، وسطِ گریه
‏بوی خاک بارون خورده تو شیرینیِ اولین حقوقی ، بویِ خوبِ لباس نو
‏تو بوی یاسی ، آبِ رو آتیش
‏رنگین کمونِ بعد بارون
‏تمومِ چیزی که من از دنیا میخوام
‏تو مجموع احوالات خوب جهانی

در تاریک ترین نقطه شب 

دنبال رویایی هستم 

که 

شیرینی تعبیر,ش 

در دستان یکی دیگس

وقتی خیس از باران به خانه رسیدم،
برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟
خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد!
اما، مادرم، در حالی که موهای
مراخشک می کرد گفت: امان از باران بی موقع…
#علی_شریعتی,